آرام آرام، بر پهنه کویر حضور پرولایت شکوفه می دهد؛ غربت به یمن غریب معنا می یابد.
دلم می خواهد برایتان از بانویی سخن بگویم که خیال سبزتان نیمه شبی بر اقامه ی سبزش سلام می دهد و در آینه حرمش چهره آراید.
برایتان از بانویی سخن می گویم که همانند زینب علیهاالسلام که برای قیام قربانی داد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد ، او هم با قدمهای پرحیاتش ، به سرزمین کویری قم حیات بخشید و در رگ ایرانیان خون حمایت از ولایت را جاری ساخت.
برایتان از بانویی سخن می گویم که به یمن حضورش ، شهر قم ، مرکز صدور علم و دانش علوی شد و محل رشد و بالندگی.
برایتان از بانویی سخن می گویم که بارگاه زیبایش ، پناهگاه دل های عاشقی است که شب های چهارشنبه در جمکران بیتوته می کنند. به نیابت از شیعه در نیمه شب های کویری قم ، سر بر آستان حرم حضرت دوست می سایند و برای ظهور گل نرگس دعا می کنند و از بانوی کرامت ، برای شکوفه دادن درخت اجابت استمداد می طلبند.
معصومه خاندان عصمت،
همه این آراستنها و پیراستنهای حرم، برای توست؛
چراغی بر دلهایمان بتابان مبادا که راه را به بیراه طی کنیم و در تاریکی های غروب، دور از حسِ تبلور مغرب، گم شویم.